از پیش نیازها و اصول آموزش و پرورش بهینه این است که بپذیریم تجهیز جوانان به بنیه‌های شناختی و باورهای اعتقادی مستدل و مستحکم به تنهایی کافی نیست، بلکه همواره باید امدادهای شناختی مربیان دوچندان و متراکم باشد. مربیان و آموزشگران باید بکوشند که بنیه اعتقادی جوانان باثبات و مستدل باشد و فراتر اینکه گرداگرد این بنیه‌های اعتقادی خاکریز بزنند و از آنها در برابر شبهات، ابهامات و تهاجمات فکری و فرهنگی دیده بانی و حفاظت کنند. امام ابا الحسن علی (علیه السلام) با ظرافت تمام می فرمایند:
 
«ثم أشفقت أن یلتبس علیک ما إختلف الناس فیه من أهوائهم وآرائهم مثل الذی إلتبس علیهم، فکان إحکام ذلک على ما کرهت من تنبیهک له أحب إلى من إسلامک إلى أمر لا آمن علیک به الهلکة ورجوت أن یوفقک الله فیه لرشدک وأن یهدیک لقصدک.»( قصار الکلمات، نامه ۳۱، ص۲۹۸: «و اینک تو را کتاب خدا بیاموزم، و تأویل آن را به تو تعلیم دهم، و شریعت اسلام و احکام آن را از حلال و حرام بر تو آشکار سازم، و به چیز دیگری نپردازم».) به هیچ روی دوست نداشتم که ذهن تو را با انبوهی از شبهه ها و توهمات اعتقادی، که به ذهن دیگران آمده و از مسیر درست دین و فطرت دور شده اند، مشغول کنم، اما چه کنم که تو به ناچار در مسیر تهاجم و یورش این چالش ها و شبهات قرار می گیری. بنابراین، از خداوند می خواهم که راه راست و درست را در قالب این وصیت به تو بنماید.
 
در خور توجه است امام پیش از دعا به فرزند خود و درخواست از خداوند برای هدایت او می کوشند که فرزندشان را به چالش ها و آمدوشدهای غبارآلود فکری و اعتقادی آشنا و برای هر یک پاسخی روشن و متقن عرضه کنند. بدین صورت فرزند توانایی رویارویی با شبهات و پرسش‌ها را داراست و در رویارویی با آنها دچار تزلزل فکری و ایمانی نمی شود.
 
امام علی علیه السلام در این بخش از نامه خود به مربیان پیشنهاد و سفارش می کنند که بنیانهای شناختی ارائه شده به جوان باید دارای دو ویژگی باشند: هم در آنان بنیه های اعتقادی زیرساز را - که از تعلیم کتاب خدا و آشنایی با معارف آن آغاز می شود - ثبات و استقرار بخشند؛ و هم گرداگرد این بنیه ها خاکریز زده، آنان را برای مقابله با تهاجمات فکری و اعتقادی، که بعدها با آن مواجه می شوند، آماده سازند. شاید خاکریز زدن اعتقادی به این معنا باشد که ما فراگیران را از برخوردهای انفعالی و تزلزل آفرین دور کنیم؛ ذهن و اندیشه آنان را با چالش های نو و پاسخ محکم آن آشنا سازیم. هوشمندی امام اینجاست که پیش از آگاه سازی متربی به شبهات و گونه های تهاجم عقیدتی و ایمانی، می فرمایند:
 
و أن أبتدئک بتعلیم کتاب الله عز وجل وتأویله وشرائع الإسلام وأحکامه وحلاله وحرامه لا أجاوز ذلک بک إلى غیره؛ پیش از هر چیز، تو را با معارف نورانی قرآن و تأویل آن آشنا ساختم. واژه «تأویل» به لزوم آگاه سازی جوان از پیچ و خم های معارف قرآنی دو یا چندپهلو اشاره دارد که ممکن است وی را در تیررس یورش های فکری و شناختی دگراندیشان منحرف و آلوده قرار دهد. سپس می فرمایند: آنگاه حدود مقررات حلال و حرام الهی را در اختیارت قرار دادم. اگر برای هدایت و راهنمایی بشر چیزی کارآمدتر و مفیدتر از قرآن، معارف قرآنی و شناخت مرزهای حلال و حرام خدا وجود داشت، خداوند در ربوبیت تشریعی خود همان را معیار آموزش و پرورش آدمیان قرار میداد. به دنبال این آموزش و آماده سازی، کوشیدم تا تو را از لغزشگاه ها و مناطق لرزان و لغزنده اعتقادی، فرهنگی و ارزشی، که در مصاف با دیگر فرهنگهایا خرده فرهگها ممکن است برایت پیش آید، آگاهی بخشم.
 
چنان که دیدید در این نوشتار موضوع مهم امام علی (علیه السلام) و جوان را با هم از دو راه پی گرفتیم: یکی بازنگری جوانی خود امام و دیگری توصیف جوانی در گفتار امام نکات ارزشمندی را پیش رویمان گذاشت. ردیابی این نکات ما را به مکتب تربیتی پیامبر اعظم ته کشاند. این ردیابی به ما نشان داد که تربیت نبوی و علوی دو روی یک سکه اند. از امام آموخیتم که برهه ها و لحظه های زندگی همگی و به ویژه دوران نوجوانی و جوانی زودگذر و ابر گونه اند و باید آنها را غنیمت شمرد.
 
تلاش برای پایین آمدن تا سطح شخصیت، دید و نگرش جوان و نوجوان گام نخست در برقراری ارتباط تربیتی بهینه با آنان است. اقدامات تربیت دینی و اخلاقی ما باید با امدادرسانی شناختی آغاز شود. خوب است بدانیم که جوانان در فطرت انسانی خود تربیت پذیرند؛ پس کاری نکینم که شخصیت آنان و به ویژه دیگر گرایی و میل به اثرپذیری شان بلوکه و بسته شود. از پیش نیازهای این ارتباط و اثرگذاری آن است که فراگیر به صداقت، دلسوزی و خیرخواهی ما یقین پیدا کند. گام دیگر در هدایت و پشتیبانی تربیتی جوانان این است که برنامه ریزی و اقدامات تربیتی ما باید به موقع و بلکه همراه با پیش دستی و شتاب باشد. اگر دیر بجنبیم و بی درنگ این کار را نکنیم جوانان و نوجوانانمان در دام فتنه انگیزان و گمراه کنندگان می افتند و فکر و منششان وارونه شکل می گیرد.
 
همچنین از گفتار امام دریافتیم همه اقدامات و تلاش های تربیتی نباید تنها از سوی مربی و آموزشگر باشد. برای آنکه جوانان و نوجوانان به رشد و تعالی برسند، نخست خود آنان باید گامی بردارند؛ به خودشناسی و خودیابی برسند و قابلیتها، ظرفیت ها و محدودیت های خود را بشناسند. از دیگر نکات برجسته در مکتب تربیتی علوی این بود که برخی چیزها ممکن است در نگاه نخست به نظرمان مزاحم و سد کننده بیاید، اما اگر آنها را خوب بشناسیم، می توانیم در روند تربیت از آنها بهره بگیریم. آرمان گرایی و بلند پروازی یکی از این چیزهاست. نوجوانان و جوانان شهروند شهر آرزوهایند. آرمان گرایی شاخص ترین ویژگی شخصیت آنان است. از این گرایش فطری می توان برای تعالی و رشد آنان بهره گرفت، به شرطی که این انرژی روانی مهار و نظارت شود.
 
روش کج دار و مریز، شیوه ای نیک در مهار این گرایش و نظارت بر آن است. جوانان و نوجوانان باید هم در شناخت خود و هم کشف دنیای بیرون آزادی و خوداتکایی را تجربه کنند. در کنار این آزادی باید از تلاشهای خسته کننده و زمین گیر کننده پی جویی از آرمان های دور و دراز باز داشته شوند. این مهم در گرو برجسته سازی واقعیت های زندگی و مهار آرمان گرایی از یک سو، و دمیدن روح امید برای رسیدن به فردایی بهتر، از سوی دیگر است. سرانجام از نامه امام به فرزندشان دریافتیم که فرزندان و فراگیران گذشته از امدادهای شناختی نیازمند مصونیت یابی در برابر چالش ها و یورش های اطلاعاتی دین زدایی اند. دوجداره کردن سازمان شناختی و استوار ساختن بنیادهای اعتقادی، از جمله راهکارهای این تلاش تربیتی مصونیت بخشانه است.
 
آخرین نکته اینکه این نوشتار سیری کوتاه در سیره گفتاری علی (علیه السلام) برای رسیدن به نگاه امام به چگونگی پرورش جوان و بهره گیری از فرصت جوانی بود. بی تردید دقت و بازنگری عمیق تر در این نامه حضرت و دیگر گفته های ایشان و به ویژه سیره رفتاری و کنشی امام می تواند ما را به نکات و ظرافت های فراوان تربیتی دیگری رهنمون کند.
 
منبع: مجموعه مقالات تربیتی، عبد الرضا ضرابی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، قم، ۱۳۸۸